برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم
دست نوازش بر سرش میکشم میگویم: «غصه نخور، میگذرد …»
برای دلم، گاهی پدر میشوم
خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی ….»
گاهی هم دوستی میشوم مهربان
دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویا …
دلم ، از دست من خسته است
سهم دلتنگی من قطره اشکی ست که در پشت قدم های تو آرام چکید...
نظرات شما عزیزان:
وبلاگ خیلی قشنگی داری.
واقعا عالی بود.
به منم سر بزنی خوشحال میشم.
منتظرم.
پاسخ:سلام . به وبتون سر زدم. نظر گذاشتم. متشکر از حضورتون